loading...
Nesaee
محمدحسین نسایی بازدید : 91 دوشنبه 18 آبان 1394 نظرات (0)

برای دیدن جواب ها به ادامه مطلب ببروید

پاسخ خودآزمايي هاي زبان و ادبيات فارسي عمومی پيش دانشگاهي 1 درس اول ني نامه ص 7 1- جدايي : دوري از مقام وصل ، جدايي روح ما از روح كل ني : انسان عاشق دورافتاده از محبوب ازل ، انسان عارف يا كامل ، مولوي نيستان : عالم معنا ، ذات حق و مكان وصل 2- بيت چهارم 3- تاثير مثبت و منفي ني برافراد ، هم در شادي نواخته مي شود و هم در غم 4- نابودي 5- پرده ي اول : نغمه و آهنگ و موسيقي / پرده ي دوم : حجاب و مانع پرده دريدن كنايه از آشكار كردن اسرار دل ، رسوا كردن 6- عشق ، معشوق (خداوند) 7- زيرا روح نيايش در تاروپود آن تنيده است . درس دوم مناجات نامه ص 11 1- الف – نروم جز به همان ره كه توام راه ، نمايي = تنها آن راهي را خواهم پيمود كه تو آن را به من نشان مي دهي در اين صورت راه مفعول و م متمم است . ب- نروم جز به همان ره كه توام راهنمايي = تنها راهي را خواهم پيمود كه تو راهنماي من هستي م مضاف اليه براي راهنما مي باشد. 2- بيت 6 همه بيشي تو بكاهي همه كمي تو فزايي . 3- مضامين اخلاقي ، عرفاني و تربيتي يا حاوي نيايش هاي لطيف و زيبا ، لبريز از معارف و آموزش هاي اخلاقي و اجتماعي است . 4- رحيم ، عظيم ، كريم ، حكيم ، بخشنده ، ستارالعيوب ، علام الغيوب . درس چهارم كاوه آهنگر ص 28 1- ستايش داد پيشگي و تاكيد بر دادگري 2- هردو انقلاب مردمي و ضد شاهان ستمگر بوده است 3- چون به خدا ناسپاس و دچار غرور شد و گفت من خدا هستم . 4- خوهاي اهريمني و بيداد و منش خبيث . 5- نفوذ به خورشخانه و دربار و نجات دادن يكي از دونفري كه قرار بود هر روز كشته شوند. 6- حضرت ابراهيم (ع) 7- ضحاك 8- ضرب المثل جاي سوزن انداختن نبود 9- شاهنامه ، سرگذشت ملتي است در طول اعصار و نشان دهنده ي مردمي است كه براي آزادگي و شرافت و فضيلت جنگيدند و نشان دهنده ي فرهنگ و انديشه و آرزوي آن هاست . درس پنجم ، گذر سياوش از آتش ص 35 1- زمينه ي داستاني : ماجراي سياوش و گذر او از آتش ، شكل كامل داستاني دارد. زمينه ي قهرماني : سياوش از نظر نيروي مادي و معنوي ممتاز است و در برابر خودخواهي و كام خواهي سودابه ايستادگي مي كند. زمينه ي قومي و ملي : كليه ي ويژگي هاي سياسي و اعتقادي بيان شده در داستان ، نمايانگر زمينه ي ملي است مثل كافور به كفن زدن در هنگام مردن ، مراسم آزمايش گذر از آتش (سوگند خوردن) زمينه ي خارق العاده : گذر سياوش از آتش . 2- او سوار بر اسب مي شود ، لباس سفيد به تن مي كند و بر آن كافور مي پاشد ، كلاهخود طلايي بر سر مي گذارد ، خندان و با دلي پر اميد به سوي آتش مي رود. 3- اندوهگين شدن و گريستن بر حال او سراسر همه دشت بريان شدند برآن چهر خندانش گريان شدند 4- همي خاك نعلش برآمد به ماه ، زمين گشت روشن تر از آسمان ، توگفتي شب آمد به روز 5- با شنيدن اين سخنان تهمت آميز : آتش دوزخ برايم آسان گشت . يا اين تهمت آنقدر سوزنده است كه آتش دوزخ برايم آسان شد. 6- اگر پاك باشم خدا مرا نجات مي دهد. اگر بي گناهم رهايي مراست . 7- كيكاووس دستور مي دهد كه او را دار بزنند ، درباريان او ميانجيگري مي كنند و سياوش او را مي بخشد ولي چون دست از توطئه و دسيسه بر نمي دارد سرانجام بعد از مرگ سياوش ، چون رستم سودابه را مقصر مي داند به كاخ او رفته ، او را مي كشد. ز پرده به گيسوش بيرون كشيد زتخت بزرگيش بيرون كشيد به خنجر به دونيم كردش به راه نجنبيد برتخت ، كاووس شاه 8- فردي جاه طلب ، خودخواه و ستمگر درس ششم درياي كران ناپديد ص 40 1- چون در همه زمان ها انسان ها عواطف و احساسات دارند و آن ها را در قالب شعر غنايي بيان مي كنند. 2- با بيت سوم و چهارم 3- سركشي عاشق از عشق ، او را به معشوق نزديك تر مي كند و فرار از دام عشق ممكن نيست. 4- عشق او باز مرا به بند آورد (گرفتاركرد) كوشش بسيار سودمند نشد. 5- كز كشيدن تنگ تر گردد كمند 6- بيت چهارم درس هفتم ، من اين همه نيستم ص 42 1- فروتني و تواضع 2- خواست عملاٌ ثابت كند كه القاب ، نشان دهنده ي چيزي نيست ، بلكه القاب خوب و بد همه لفظ است و بيانگر حقيقت وجودي انسان نمي باشد. 3- هيچ كدام 4- هيچ يك از اين لقب ها ، حقيقت مرا نشان نمي دهد. 5- بازرفتند : بازگشتند /بشوريدند : اعتراض كردند / بيرون گرفت : بيرون آورد / آواز داد: صدا زد ، گفت 6- اقامت : ماندن ، جاي گزيدن اقامه : برپاداشتن ، به جا آوردن مصاحبت : هم نشين شدن مصاحبه : گفت وگو با رجل سياسي ، علمي و ادبي ، گفت وگو با مردم ارادت : ميل قلبي به كسي يا چيزي داشتن ، اخلاص و اظهار كوچكي در دوستي اراده : خواستن ، ميل ، قصد و آهنگ ص 43 حدي خوان 1 - در غل و زنجير زير آفتاب ، كنار خيمه انداخته 2- بلي ، زيرا بعد از اتفاقي كه رخ داد و حرفش را ثابت كرد ، غلام را آزاد نمود 3- خير 4- مهمان نوازي 5- الف : كاربرد فراوان افعال پيشوندي كه در زبان امروز كمتر يافت مي شود مانند : فراز رسيدم ، فرو گرفتند ب: آوردن ((مر)) و ((را)) با هم مثل : مراكرام ضيف را ج- آوردن حرف اضافه ((اندر )) به جاي ((در)) د: آوردن ((همي)) به جاي ((مي)) ماضي استمراري مثل همي رفت ر: آوردن كلمات به شكل قديم مثل ((اشتر )) به جاي شتر ز: آوردن اصطلاحات منسوخ مثل : او را در كار من كن در گذشته (دستور دادن ، امر كردن ، انجام دادن ) 6- فرمود در امروز (گفتن) افعال و صيغه ها و مشتقات رايج آن عبارتند از : فرمود ، فرمودند ، بفرماييد ، فرمايش و فرموده 7- تاثير شعر و موسيقي بر حيوانات درس هشتم مناظره خسرو با فرهاد ص 47 1- شناخت شخصيت و هدف فرهاد و منصرف كردن او از عشق شيرين 2- عاشقي سرسخت و پاكباخته و فروتن كه با تمام وجود به معشوق عشق مي ورزيد و در عشق صادق بود. 3- بيت 12 بگفت آشفته از مه دور بهتر 4- بگفتا گر خرامي در سرايش (چه مي كني ؟) بگفت (اگر در سرايش بخرامم ) اندازم اين سر زير پايش ، بيت 6 جمله دارد. 5- محكم ، قاطع ، صادقانه و در ظاهر آشفته و در باطن منطق عشق بر آن حاكم بود. 6- ياد نكردن از او 7- نثار كردن سر در راه معشوق اكسير عشق ص 50 1- از خود بيخود شدم ، خودم را فراموش كردم 2- آرام ، ساكت (ساكن شود : تسكين يابد ) 3- بيت 6 درس دهم دولت يار ص 52 1- زيرا وحدت موضوع دارد . يعني ، تماماً اظهار شادي از پايان يافتن مشكلات اجتماعي و فردي است و دراين غزل شادي حافظ در نابودي حكومت ستم پيشه مشاهده مي شود . بنابراين ، مضموني كه حلقه هاي غزل را بهم پيوند مي دهد اوضاع اجتماعي عصر حافظ است . 2- بلي ، زيرا در آن به كنايه از اوضاع و احوال زمانه سخن مي گويد. 3- كلمات متضاد : شب و روز ، بهار و خزان ، خار و گل مضمون متضاد : ناز و تنعم خزان (دوره ي حكومت امير پير حسين ) قدم باد بهار(دوره ي حكومت ابواسحاق...) در پرده ي غيب بودن صبح اميد (دوره ي حكومت پير حسين برون آمدن صبح اميد (دوره ي حكومت ابواسحاق ) پريشاني شب هاي دراز وغم دل (دوره حكومت پيرحسين ) سايه ي گيسوي نگار (دوره ي حكومت ابواسحاق) تشويش خمار (دوره حكومت پير حسين ) لطف نمودن ساقي (دوره ي حكومت ابواسحاق ) 4- الف : گيسو ، پريشاني ،دراز / شب و سايه / شب و گيسو ب : بيت دوم 5- همه به معني پايان رسيدن است .همه افعال ، فعل خاص و ماضي مطلق هستند به معني ((به پايان رسيدن)) به جز در بيت ششم كه به معني ماضي التزامي است ((به پايان رسيده باشد)). 6- بيت دوم و سوم ناز فرمودن خزان – شوكت خار 7- در اين بيت اگر چه حافظ از پايان يافتن رنج ها احساس رضايت مي كند ، اما در مصرع اول از بي توجهي و كم لطفي ديگران نسبت به خود گله و شكايت مي كند. درس يازدهم اشارت صبح ص 54 1- شوق (شعله ي آتش در مقايسه با شوق من همانند طفل ني سوار است ) 2- شرر ، شرار، غبار ، خمار ، خنده و آينه دار 3- بيت دوم 4- عمر كوتاه و زندگي زودگذر ، غير واقعي بودن لذات اين دنيا 5- غرقه ، محيط ، كنار و آب 6- ناپايداري عمر ، بي اعتباري دنياي مادي 7- چون مقام هاي دنيوي موقتي هستندونهايتاً براي شخص چيزي جزننگ وبي آبرويي به جاي نمي گذارد. 8- دنيا درس عيب جو و مجنون ص 55 1- چون مجنون عاشق ليلي بودوهمه چيز او راحسن وكمال مي ديداما عيب جو ، چون ظاهر نگر بود فقط عيب ها را مي ديد . 2- همان طور كه آندره ژيد در كتاب مائده هاي آسماني گفته است : بكوش تا عظمت در نگاه تو باشد نه درآن چيزي كه به آن مي نگري . يعني بايد ديدمان عوض شود زيرا اگر چشم با هنر و خوبي ها همراه باشد خوبي را مي بيند و اگر با بدي همراه باشد همه چيز را بد مي بيند . 3- مولانا ليلي را زيبا مي داند ولي نه زيباي زيبا رويان و او را به زشتي نكوهش نمي كند. وحشي بافقي ليلي را كاملاً زشت مي داند. 4- علامت نكره ، چون ي در قصوري علامت نكره مي باشد بهتر است ي در حوري را هم نكره بگيريم . درس دوازدهم سپيده آشنا ص 59 1- چندشناك ، وهمناك ، شدايد استخوان سوز ، نگاه وحشتناك غارها 2- توصيف ماه و حركت آن در شب بر فراز سرزمين ماتم زده ي كربلا در بند چهارم . 3- ديشب ، شب عاشورا / امشب : شب شام غريبان 4- اگر دين نداريد (لااقل ) در دنيايتان آزاده باشيد . 5- زيرا نويسنده به كمك احساس و تخيل شاعرانه ي خود به توصيف ابعاد مختلف ، قيام كربلا و انديشه هاي جاري در آن پرداخته است ودر آن توصيفات زيبايي وجود دارد كه بيانگر عواطف انساني است . قلب مادر ص 62 1- بيت آخر 2- عشق لطيف مادري و بيان احساسات او درباره فرزندش 3- چون خالي ازهرنوع عاطفه اي است وبه مادر بي احترامي كرده وبه خاطر هوس دست به قتل او مي زند. 4- تكليف كلاس درس سيزدهم كيش مهر ص 65 1- سرمستي و از خود بيخود شدن يا نيل به الله و فناي في الله . زيرا در مسلك عاشقان و عارفان پرستش حقيقي وقتي رخ مي دهد كه صوفي كاملاً از خود بي خود شده و مجذوب حق شده باشد . 2- بيت سوم 3- قطرات باران 4- زيرا آينده نيز همانند گذشته گذرا و ناپايدار است . 5- بيت : به خون خود آغشته و رفته اند چه گل هاي رنگين به جوبارها 6- حلاج رنج بي حساب ص 66 1- اين قدر نگوييد من ، بگوييد مكتب من 2- نقص و كمال / عيب و جمال / خويش و غير درس چهاردهم ص 69 1- غم اول عادي و دنيايي است / غم دوم ، غم عشق است كه شاعر خواهان آن مي باشد و جنبه آفرين و تحسين و سازندگي دارد. 2- شاعر ، زخم وارد شده بر سينه ي مبارز را مثل مدال افتخار مي داند كه بر سينه ي فردي زده باشند. درس پانزدهم ص 74 1- پرگو (آكنده گوش ، ژاژخاي ) كم گوي (سرافراز ، كم آواز ، تامل كننده در جواب ، داراي سخنان مرواريد مانند ) 2- صدف ، مشك ، كوه 3- بيت ششم : نشايد بريدن نينداخته 4- بيت دهم : حذر كن ز نادان ده مرده گوي چو دانا يكي گوي و پرورده گوي با بيت يازدهم نيز ارتباط دارد 5- آكنده گوش در لغت به معني كر است و كنايه از نصيحت ناپذير . كسي كه زياد سخن مي گويد چون فرصت شنيدن ندارد سخن در گوش او فرو نمي رود و مثل فردي است كه گوشش كر است و طبيعتاٌ به اندرز و حرف ديگران گوش نمي دهد. 6- اخلاقي 7- شعرهاي تعليمي در قديم غالباً مشتمل بر سرودهاي اخلاقي ، ديني و عارفانه بود ولي از انقلاب مشروطه به بعد مسائل سياسي اجتماعي و روانشناسي نيز به حوزه ي شعر تعليمي وارد شد. درس ذكر حسين بن منصور ص 78 1- الف- وقايع عجيبي كه مخصوص او بود ب- حكم و فتواي جنيد لازم است ج- اعتراض كردند 2 – مردم قشري وعادي حقايق را درك نمي كنندنه تاييد شان به دردمي خوردونه تكذيبشان بنابراين ، اصل ، قبول الهي است . او اظهار نظرهاي مردم را در اين زمينه بي تاثير مي داند و كار حلاج را يكسره به خدا وا مي گذارد. 3- جنيد به هنگام صدور فتوا، جامه ي زاهدان و مشايخ را پوشيد. 4- براي اين كه بتواند فتوا بدهد چون او مي خواست خود را در مقام صوفي تبرئه كند و بر اساس شخصيت فقاهت و شيخي خود فتوا بدهد به همين دليل لباس صوفيان را از تن بيرون آورد و لباس مشايخ را پوشيد. 5- چون شبلي هم درد حلاج بود و معناي اناالحق را مي فهميد اما در موافقت با مردم از روي آگاهي به سوي او گل مي اندازد به همين دليل حلاج از او گله مي كند. 6- زيرا منكران حلاج به علت استواري در دين و بر اساس توحيد با او مخالفت مي كردند و چون او را مشرك مي دانستند مي خواستند با كشتن او ، اصل شرك را از بين ببرند در حالي كه مريدان فقط به حلاج خوش گمان بودند. 7- زيور و زينت بخش مردان خدا ، خون و شهادت آنان است . 8- واقعات غرايب / كارهاي عجايب درس (مست و هشيار ) ص 81 1- فسادهاي اجتماعي 2- رشوه گيري و فساد حاكم بر قوه ي قضائيه 3- فساد و گناه ، كمش هم زياد است و در اينجا بحث بر سر كم يا زياد بودن گناه نيست بلكه نفس عمل مهم است يعني شراب خوردن حرام است چه كم باشد و چه زياد .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا ازاین سایت راضی هستید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 18
  • بازدید سال : 55
  • بازدید کلی : 1,919